انتظار از دیدگاه حافظ
مژده اى دل که مسیحا نفسى مى آید
که ز انفاس خوشش بوى کسى مى آید
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
زده ام فالى و فریادرسى مى آید
همانطور که مى دانیم، از مهم ترین مواردى که در همه ادیان و مکتب هاى عالم، به طور مفصل ب آن اشاره کردند، مساله انتظار است؛ یعنى ظهور کسى که در آینده و نه چندان دور، جهان را غرق نور حقیقت و عدالت مى کند که در فرهنگ دینى ما به انتظار ظهورامام زمان تعبیر شده است. البته مسأله انتظار در نوع تفکر و نگرش، متفاوت است؛ انتظار از دیدگاه یک انسان سوخته و تشنه، سینه اى شرحه شرحه از فراق مى خواهد تا درد اشتیاق خود را شرح دهد و در اثر جدایى از اصل خویش، به روزگار وصل باز گردد
این نکته مهم را نباید فراموش کنیم که حافظ پیش از آنکه شاعر و عارف باشد، شیعه است و با تمسّک و توجه به این اصل یقینى ، مىتوان اذعان داشت که شخصیتى چون حافظ که داراى اعتقادات لطیف ناب مذهبى و عرفانى است نمىتواند نسبت به پدیده خطیر انتظار فرج حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)غافل و بىاعتنا باشد.
انواع انتظار
انتظار، در لغت به معنى چشم به راه بودن، چشمداشت، و در اصطلاح، مقامى است که، شخص یا عارف منتظر، پیوسته به پیوند دوست و محبوب خویش امیدوار و چشم به راه رایحه دلپذیر اوست. در این مقام، عاشق نه تنها دچار یأس و سرخوردگى نمىشود؛ بلکه، چه بسا، در اثر مراقبت و تربیت، به فیضهاى معنوى توصیفناپذیرى هم دست مىیابد.
انتظار، عصاره و نماد بىشایبه هفتخوانِ عشق و سختترین منازل است. بدیهىترین اقسام انتظار عبارت است از
1 ـ انتظار مجازى
2 ـ انتظار حقیقى
بنابراین مىبینیم که هر چه هدف رسیدن به محبوب وسیعتر باشد، مُحّب به طرز اعجازآمیزى، بیشتر به اصل جنبههاى معنویت دست مىیابد. کسى یا شاعرى نمىتواند مدعى شود که، رنجش خاطر از کسى، در طریقت عشق، عین کافریست؛ مگر اینکه غزق در سودای معشوقى باشد که، والاتر از توهمهات و تناسبهاى شهوانى است. پس، اصولاً در انتظار مجازى، تحلیل ابعاد عملى عرفان میسّر نیست، مگر اینکه با راهنمایى و توالى انفاس قدسى استادى جان سوخته، حرکت ژرفِ معنوى و پیوند خاصِ الهى حاصل آید.
خلاصه این که، زمانى انتظار عاشق سرانجام مىیابد که در اقیانوس بی انتهای خب و قرب خداوندى غوطهور گردد. در واقع، منتظران حقیقى، کسانى هستند که مُبلّغ و زمینهساز اهداف محبوب خویشند، و پیوسته جمال سَرمد، در حضور مىبینند و در ترک قصور مىکوشند. آنچه، در منطق معرفت، حایز اهمیت است درک و استخراج لطایف اخلاقى و تربیتى از معدن عشق و انتظار ابزار متقن و مطمئن این اکتشاف غامض و پرجاذبه است و بىشک کشف رموز این معدن بىهمال، مستلزم تبیین جایگاه و پایگاه پدیده انتظار مىباشد.هر چند خود حافظ طعم شیرینىها و تلخها و جزر و مدهاى عشق مجاز را چشیده و در اثر تکامل و تربیت حقیقى، به فراسوى جاذبههاى حسى بال گشوده است.
مژهاى تر کن، بنشین و نالهاى سر کن، بنشان آتش نخوت و قساوت را و فروزان کن شعله درد و حسرت را.»
منبع : حافظ گنج تاریخ ما
دیدگاه خود را بگذارید